تعریف حق
حق از نظر لغوی در زبان فارسی به معنی درست، راست، سزا، سزاوار و عدل آمده است. ولی از نظر اصطلاحی در معانی گوناگون و گاهی با مصادیق متفاوت به کار میرود. بر این اساس برخی آن را امری اعتباری میدانند که به شخص یا گروه خاصی قدرت قانونی میدهد که نوعی تصرف خارجی یا اعتباری در شیء یا شخص دیگر انجام دهد.
پاره ای حق را امتیاز و نفعی میدانند که متعلق به شخص است و حقوق هر کشور در مقام اجرای عدالت از آن حمایت میکند و به او توان تصرف در موضوع حق و منع دیگران از تصرف به آن را میدهد. این عده اعتقاد دارند برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع حقوق برای هرکس امتیازهایی را در برابر دیگران میشناسد و توان خاصی را به او میدهد که این امتیاز و توانایی را حق مینامند. مثل حق حیات، حق مالکیت، حق آزادی اشتغال و بالاخره، عده ای حق را سلطه، عده ای آن را اختصاص و عده ای آن را مرتبه ای ضعیف از مالکیت و ... دانسته اند.
تعریف حقوق با توجه در تعریف حق، میتوان گفت که تعریف حقوق نیز مشکل و تعاریف صورت گرفته از آن متنوع است. این دشواری در تعریف حقوق به دلیل اعتباری بودن آن است که هر اندیشمندی از حوزه مطالعاتی خود به ارائه آن پرداخته است. اغلب حقوق را «مجموعه ای از قوانین الزام آور کلی تعریف کرده اند که به منظور ایجاد نظم و استقرار عدالت بر زندگی انسان حکومت میکند و اجرای آن از طرف دولت تضمین میشود.»
جمع آوری و نگارش بختیار سیدنظامی (کارشناس رسمی دادگستری و دانش آموخته حقوق)
ویرایش نوید دولت آبادی فراهانی (کارشناس رسمی دادگستری رشته راه و ساختمان)